چه جاى ساكتى ، از هيچ جا صدايى به گوشم نميرسه ، همه رفتن ، رفتنو با رفتنشون منو با پدرى كه سالها نديدم تنها گذاشتن ، چه حس عجيبى با اينكه سالهاست نديدمش ولى واسم غريبه نيست ، تا حالا كجا بودى ؟ زيره يه مشت خاك داغ ؟ چرا از تنت فقط همين يه پلاك و چند تا استخوان واسم آوردن ، تو كه پر كشيدى مادرم پر كشيد ، موند رو پيشونيم دختر شهيد ، حالا يه پسر دارم 12 سالشه ، تو حال خودم بودم ، كه پسرم گفت : مامان بوى سيب مياد ، ديدم راست ميگه ، انگار تو قبر پدرم باغى از سيب باشه ، بوى سيبى كه مست ميكنه هوش از سرم برد . . .
:: برچسبها:
بوى سيب ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
:: ادامه مطلب ...